کد مطلب:315020 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

فرمان ماشین به شکمش فرو رفت
جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی دری نقل كردند:

روزی از شهركرد به طرف شهر مقدس قم می آمدم. سوار مینی بوس بودم. راننده برایم تعریف كرد كه ما مینی بوسداران حسینیه ای درست كرده ایم به نام حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام). از یكی از راننده ها پول خواستم ایشان پول نداد و اضافه بر آن مسخره هم كرد و دستش را به شكمش زد و گفت: این ابوالفضل العباس من است. مدتی از این جریان گذشت تا روز عاشورای همان سال شد. این شخص گستاخ تصادف كرد و فرمان ماشین به شكمش فرو رفت.

وقتی من به عیادتش رفتم ما را كه دید منفعل شد و پشیمان از گذشته شده بود. فقط خجالت می كشید كه چرا من چنین گستاخی را كردم.



[ صفحه 605]